کد مطلب: ۶۶۸۹
تعداد بازدید: ۱۹۹
تاریخ انتشار : ۲۸ مرداد ۱۴۰۲ - ۱۲:۵۵
زندگی در پرتو اخلاق | ۲۵
بسیار دیده‌ایم که پدران و مادران از یک عمل نابجای کودک (مانند شکستن یک ظرف یا کثیف کردن لباس خود) زیاد ناراحت می‌شوند و گاهی مجازات‌های شدید در برابر این عمل کوچک روا می‌دارند و کودک را بسیار ملامت می‌کنند؛ در حالی که اگر درست موضوع را بررسی کنیم خواهیم دید نه جای عصبانیت است و نه چندان ملامت و سرزنش دارد.

رشد اخلاقی


اصل فراموش شده‌ای که دنیا بدون آن روی آرامش نخواهد دید


همانطور که گفتیم برای تشکیل یک جامعه‌ی حقیقی بخصوص دریک مقیاس بزرگ جهانی که تمام مردم دنیا را در برگیرد، علاوه بر وحدت ایدئولوژیکی و رشد فکری نیاز به «رشد اخلاقی» است.
بدون رشد اخلاقی هرگز مردمی که در یک اجتماع زندگی می‌کنند نمی‌توانند وجود یکدیگر را تحمل نمایند و نقاط برخورد روحیات گوناگون و اختلاف نظرها را به طرز شایسته‌ای حل کنند.
نیاز این قسمت ـ مانند پرورش سایر جنبه‌های اخلاقی ـ به تعلیمات انبیاء و پیامبران از هر قسمت دیگر واضح‌تر است؛ زیرا همانطور که در جای خود گفته‌ایم، اخلاق بدون ضمانت اجرایی ایمان ـ و مکتب پیغمبران ـ تکیه‌گاه محکمی نخواهد داشت و از حدود یک سلسله کمالات غیر ضروری و توصیه‌های غیر لازم‌الاجرا تجاوز نمی‌کند.
اکنون به سراغ طرح‌هایی که در اسلام برای پرورش رشد اخلاق اجتماعی انسان‌ها و آماده ساختن آنها برای زندگی دسته‌جمعی ریخته شده، می‌رویم. البته باید توجه داشت آنچه ذیلاً می‌آوریم قسمتی از این تعلیمات وسیع است و ذکر همه‌ی آنها از حوصله‌ی این بحث فشرده خارج می‌باشد.
توجه دادن به تفاوت مردم از نظر آفرینش جسم و جان و روحیات و عواطف چنانکه در حدیث معروف نقل شده:
لَوْ عَلِمَ النّاسُ کَیْفَ خَلَقَ اللهُ هذا الْخَلْقَ لَمْ یَلُمْ اَحَدٌ اَحَدًا.[1]
اگر مردم می‌دانستند خداوند چگونه افراد را آفریده، هرگز کسی دیگری را ملامت نمی‌کرد!
و نیز در حدیث معروفی که از پیغمبر اکرم(ص) نقل شده:
اَلنّاسُ مَعادِنٌ کَمَعادِنِ الذَّهَبِ وَالْفِضَّةِ.[2]
مردم معدن‌هایی هستند همانند معادن طلا و نقره.
اشاره‌ای به اختلاف آفرینش (اجمالاً) شده است.
توجه به این موضوع که ساختمان روح و عواطف و تربیت و مقدار معلومات و سوابق ذهنی افراد، فوق‌العاده مختلف است، بسیاری از مشکلات معاشرتی و تضادها و برخوردهای اجتماعی را حل می‌کند.
مثلاً بسیار دیده‌ایم که پدران و مادران از یک عمل نابجای کودک (مانند شکستن یک ظرف یا کثیف کردن لباس خود) زیاد ناراحت می‌شوند و گاهی مجازات‌های شدید در برابر این عمل کوچک روا می‌دارند و کودک را بسیار ملامت می‌کنند؛ در حالی که اگر درست موضوع را بررسی کنیم خواهیم دید نه جای عصبانیت است و نه چندان ملامت و سرزنش دارد.
مسلم است نه معلومات کودک درباره‌ی چگونگی ظرف‌های شکستنی و غیر شکستنی و طریق نگهداری آنها که احتمال افتادن و شکستن را به حداقل برساند و از لیز خوردن و سنگینی کردن روی انگشت‌ها بکاهد، به اندازه‌ی کافی است؛ و نه اگر همه‌ی این مطالب را کاملاً بداند تجربه‌ی علمی کافی روی آن دارد، و به فرض اینکه هم علم و هم تجربه‌ی او کافی باشد، قدرت جسمی او ناچیز است.
بنابراین اگر ما فعلاً در نگهداری این ظروف از آن کودک واردتریم به خاطر تجربیات و آزمایش‌های فراوان دوران کودکی است، چرا که دوران کودکی سراسر دوران آزمایش و اندوختن معلومات درباره‌ی محیطی است که انسان هیچ آشنایی با آن ندارد.
و اگر خود را به جای آن کودک، با همان معلومات ناچیز و ورزیدگی ناچیزتر، فرض کنیم بسیاری از کارهای او که در نظر ما گناه و جرم عظیمی محسوب می‌شود نه گناه است و نه جرم!
این محاسبه را درباره‌ی افراد بزرگ نیز می‌توانیم بکنیم، بعضی عادات رفیق من ممکن است در نظر من، ناپسند آید و بخاطر آن خود را آماده برای قطع دوستی کنم، ولی هنگامی که محیط تربیتی رفیقم را در نظر می‌گیرم، ساختمان روحی او را به آن ضمیمه می‌کنم، سابقه‌ی ذهنی او را نیز مورد توجه قرار می‌دهم، می‌بینم اگر من هم جای او بودم جز این نمی‌کردم.
همسایه‌ی من بلند صحبت می‌کند و مزاحم من است، پایه‌ی معلومات و ساختمان حنجره و اعصاب و میزان حساسیت پرده‌های گوش او و تربیت او را در نظر می‌گیرم، می‌بینم اگرچه او مقصر است اما تقصیر او به آن بزرگی که من خیال می‌کردم نیست.
اشتباه نشود، نمی‌خواهیم با این بیان مردم را در همه‌ی اعمال خود بی‌تقصیر معرفی کنیم و ـ آنچنان که جبریّون معتقدند ـ همه چیز را به گردن علل روحی و جسمی و خارجی بیندازیم.
همچنین نمی‌خواهیم با این بیان، لزوم تربیت را انکار نماییم و افراد را به حال خود بگذاریم تا هرچه خواستند انجام دهند، بلکه منظور این است اگر توجه به این واقعیت‌ها داشته باشیم برای حل اختلافات و رفع اعتراضات بر یکدیگر آمادگی بیشتری پیدا خواهیم نمود و وجود یکدیگر را به آسانی تحمل خواهیم کرد؛ و اینکه با یک اختلاف نظر جزیی یکدیگر را طرد می‌کنیم، بخاطر این است که به این تفاوت‌ها توجه نداریم.

عفو و گذشت


کمتر کسی است که از خطا و اشتباه و گاهی تعمد در تضییع حقوق دیگران مصون باشد، و اگر بنا باشد هرکس طبق اصل «انتقام» عمل کند، برخوردهای اجتماعی بصورت یک رشته‌ی تسلسلی پیش می‌رود و روز به روز تشدید می‌گردد، زیرا حملات انتقامی از نظر کمیت و کیفیت قابل کنترل نیست و غالباً بصورت شدیدتری درمی‌آید.
دیگر اینکه بفرض که قابل کنترل و اندازه‌گیری باشد، هرگز تعیین میزان جنایت نخستین از دریچه‌ی چشم «جانی» و «کسی که جنایت بر او وارد شده» یکسان و برابر نیست. بنابراین بفرض که طرف مقابل بخواهد در حمله‌ی انتقامی خود رعایت مساوات در کمیت و کیفیت کند، باز از دریچه‌ی چشم او رعایت عدالت نشده، به همین دلیل او را بر انتقام جدیدی برمی‌انگیزد و نزاع ادامه می‌یابد.
اینکه می‌بینیم آتش فتنه و جنگ و نزاع در میان بسیاری از طوایف و اقوام در گذشته و امروز هرگز خاموش نشده، یک دلیل آن همین موضوع است که هرکدام جنایت دیگری را به جنایت سنگین‌تری پاسخ می‌دهد.
و نزاع بصورت تسلسل ادامه می‌یابد.
تنها چیزی که می‌تواند این رشته‌ی تسلسلی را قطع و آتش فتنه را خاموش کند، روح گذشت و عفو و اغماض است.
ذکر این نکته نیز لازم است؛ افرادی که با گذشت و اغماض، رشته‌ی تنازع و کشمکش را قطع می‌کنند تنها خدمت به طرف مقابل نمی‌کنند بلکه علاوه بر درک یک فضیلت اخلاقی بزرگ، خود را از زیان‌های مسلّمی که در آینده بر اثر ادامه‌ی کشمکش دامنگیر آنها می‌گردد آسوده می‌سازند.
تازه اگر درست بررسی و دقت کنیم خواهیم دید که انتقام هیچ اثر عقلایی برای شخص انتقام گیرنده ندارد و جز یک تسکین موقتی و گاهی جز یک برتری خیالی نتیجه‌ای نخواهد داشت، و هر زمان انتظار انتقام طرف را می‌کشد در حالی که اثر تسکینی «گذشت» به مراتب عمیق‌تر و تفوق روحی و اجتماعی حاصل از آن حقیقی است.
در منابع اسلامی با تعبیرات جالب و لطیفی به این موضوع اشاره و تشویق شده و یکی از مهمترین وظایف اسلامی قلمداد گردیده است.

نمونه‌های زیر شاهد این مدعاست:
1ـ وَلْیَعْفُوا وَلْیَصْفَحُوا اَلا تُحِبُّونَ اَنْ یَغْفِرَ اللهُ لَکُمْ؛[3]
آنها باید عفو کنند و چشم بپوشند، آیا دوست نمی‌دارید که خداوند شما را ببخشد؟
در آیه‌ی فوق اشاره به این حقیقت شده که هریک از شما بالاخره گناهی دارید، همانطور که دوست می‌دارید خداوند از گناه شما بگذرد، شما نیز باید از حق خود در مورد تصادم‌هایی که با برادران خود پیدا می‌کنید صرف‌نظر نمایید.
قابل توجه اینکه «عفو» و «صفح» در آیه‌ی فوق از نظر لغوی با هم فرق دارند زیرا «صفح» مرحله‌ای عالی‌تر از عفو است و آن عبارت از عفو بدون ملامت و سرزنش و قهر است، شاید این تفاوت از آنجا ناشی می‌شود که صفح در اصل از «اعراض بصفحة الوجه» و برگرداندن صورت و بکلی نادیده گرفتن است.[4]
بدیهی است کسی که از انتقام معمولی خودداری می‌کند ولی با زبان یا قهر کردن، گناه طرف را یادآوری می‌نماید، حقیقتاً عفو نکرده، بلکه عفو کامل همان فراموش کردن کامل و نادیده انگاشتن و به تعبیر فارسی «صرف‌نظر نمودن» است.
2ـ وَیَسْئَلُونَکَ ماذا یُنْفِقُونَ قُلِ الْعَفْوَ؛[5]
از تو می‌پرسند که چه چیز انفاق کنند؟ بگو: عفو!
گرچه مشهور میان مفسران این است که «عفو» را در آیه‌ی فوق به معنی مازاد از قوت خود و فرزندان و یا مازاد از قوت سال می‌باشد، و بودن آیه در سیاق آیات انفاق مال نیز این معنی را تقویت می‌کند؛ ولی هیچ بعید نیست که «عفو» به همان معنی معروف و مشهور آن که در جای دیگر به کار می‌رود باشد، و عدول از پاسخ سؤال درباره‌ی انفاق مالی، به انفاق اخلاقی و عفو، متضمن نکته‌ی جالبی است و آن اینکه انفاق تنها مربوط به اموال نیست که این همه درباره‌ی آن سؤال می‌کنید، بلکه مهمتر از انفاق مالی و گذشت از اموال، گذشت نمودن از حقوقی است که انسان بر دیگران پیدا می‌کند، بدیهی است این گذشت چون بر خلاف روح انتقام‌جویی بیشتر افراد است کار مشکل‌تری می‌باشد در حالی که از نظر برقراری نظم و عدالت اجتماعی اثر آن به مراتب بیشتر است.
این نوع عدول از پاسخِ سؤالی به پاسخ دیگر در قرآن کراراً دیده می‌شود، و این خود یکی از نکات جالب در قرآن می‌باشد که برخلاف آنچه معمول است در پاسخ‌های خود مقید به سؤال طرح شده نیست بلکه نگاه به نیازمندی واقعی طرف مقابل می‌کند و طبق آن جواب می‌گوید.
چنانکه هنگامی که سؤال از علت تغییر شکل هلال ماه در ایام مختلف می‌کنند، بجای پاسخگویی به آن، فواید و نتایج آن را بر می‌شمارد:
یَسْئَلُونَکَ عَنِ الْاَهِلَّةِ قُلْ هِیَ مَواقِیتُ لِلنّاسِ وَالْحَجِّ؛[6]
درباره‌ی هلال‌های ماه از تو سؤال می‌کنند؛ بگو: آنها بیان اوقات (و تقویم طبیعی) برای (نظام زندگی) مردم و (تعیین وقت) حجّ است.
3ـ عَنْ رَسُولِ اللهِ(ص): «ثَلاثٌ وَالَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ لَوْ کُنْتُ حَلّافاً لَحَلَفْتُ عَلَیْهِنَّ: ما نَقَصَ مالٌ مِنْ صَدَقَةٍ فَتَصَدَّقُوا؛ وَ لا عَفا رَجُلٌ مَظْلَمَةً یَبْتَغِی بِها وَجْهَ اللهِ اِلّا زادَهُ اللهُ بِها عِزّاً یَوْمَ الْقِیامَةِ؛ وَ لا فَتَحَ رَجُلٌ عَلی نَفْسِهِ بابَ مَسْأَلَةٍ اِلّا فَتَحَ اللهُ عَلَیْهِ بابَ فَقْرٍ»[7]
پیامبر اسلام(ص) فرمود: سه چیزند بخدایی که جان من در دست اوست اگر اهل قسَم بودم برای آنها سوگند می‌خوردم: هیچ مالی از صدقه کم نمی‌شود، پس صدقه بپردازید؛ هیچ مردی بخاطر جلب رضای خدا از ستمی عفو نمی‌کند مگر اینکه خداوند روز قیامت بر عزت او می‌افزاید؛ و کسی درِ سؤال را به روی خویش نمی‌گشاید مگر اینکه خداوند دری از فقر به روی او باز می‌کند.
4ـ عَنْ رَسُولِ الله(ص): «عَلَیْکُمْ بِالْعَفْوِ فَاِنَّ الْعَفْوَ لا یَزِیدُ الْعَبْدَ اِلّا عِزّاً فَتَعافَوْا یُعِزُّکُمُ اللهُ»[8]
عفو و بخشش را فراموش نکنید، زیرا عفو بر عزّت انسان می‌افزاید، پس یکدیگر را عفو کنید تا خدا به شما عزت دهد.
5ـ عَنِ الْباقِر(ع): «النَّدامَةُ عَلَی الْعَفْوِ اَفْضَلُ وَاَیْسَرُ مِنَ النَّدامَةِ عَلَی الْعُقُوبَةِ»[9]
پشیمانی بر عفو بهتر و آسان‌تر از پشیمانی بر عقوبت است.
6ـ عَنْ اَبِی الْحَسَنِ (الرِّضا)(ع): «مَا الْتَقَتْ فِئَتانِ قَطُّ اِلّا نُصِرَ اَعْظَمُهُما عَفْواً»[10]
دو دسته که رو در روی هم قرار می‌گیرند آنکه عفوش بیشتر است یاری خواهد شد.
همانطور که مشاهده می‌شود در این احادیث یکی از آثار مستقیم عفو، «پیروزی» معرفی شده است.
ممکن است نکته‌ی آن این باشد که: انتقام به هنگام قدرت معمولاً ناشی از یک انگیزه‌ی حیوانی است و لذا صورت کامل آن هم در حیوانات دیده می‌شود؛ ولی عفو و گذشت نشانه‌ی شخصیت و یک نوع تسلط بر نفس و بزرگ منشی و عظمت روح است که می‌تواند شعله‌ی سوزان خشم و انتقام را تحت‌الشعاع قرار دهد و لذا به هر اندازه عفو و گذشت بیشتر نشان داده شود ارزش افراد و آبروی آنها بالاتر خواهد رفت و به این دلیل عزیز خواهند شد.
بعلاوه انتقام هیچ‌گاه نتوانسته حس احترام مردم را برانگیزد و یا عواطف را بسوی انتقامجویان جلب کند، در حالی که عفو و گذشت اثر عمیقی در جلب افکار عمومی و برانگیختن عواطف و احساسات به نفع عفو کننده خواهد داشت، و این خود از عوامل مؤثر پیروزی محسوب می‌گردد.

خودآزمایی

1- چرا نیاز به تعلیمات انبیاء و پیامبران در رشد اخلاقی از هر قسمت دیگر واضح‌تر است؟
2- طرح‌هایی که در اسلام برای پرورش رشد اخلاق اجتماعی انسان‌ها و آماده ساختن آنها برای زندگی دسته‌جمعی ریخته شده را بیان کنید.
3- مفهوم و معنی «عفو» و «صفح» در آیه‌ی 22 سوره نور را بیان کنید.

پی نوشت ها

[1]. مجلسی، بحار الانوار 70/143، روایت 7.
[2]. کلینی، کافی 8/177.
[3]. سوره‌‌ی نور (۲۴) آیه‌ی ۲۲.
[4]. مفردات راغب.
[5]. سوره‌ی بقره (2) آیه‌ی 219.
[6]. سوره‌ی بقره (2) آیه‌ی ۱۸۹.
[7]. غزالی، احیاء العلوم 3/182. این حدیث را چند نفر از صاحبان صحاح ستّه نقل کرده‌اند.
[8]. کلینی، کافی 2/108.
[9]. همان مدرک.
[10]. همان مدرک.

دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت

آیت الله العظمی ناصر مکارم شیرازی
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر: